تولد تولد
سلام عشق مامانی 23 خرداد ماه سال 1393 تو یکساله شدی عزیزم اصلا باورم نمیشه که چقدر زود داره لحظه ها سپری میشه و تو روز به روز جلوی چشمای ما قد میکشی و بزرگ میشی. توی این یک سال خیلی خاطره های خوشگل ازت داریم مامانی .من و بابایی روزی که مامان و بابا گفتی وهیچ وقت یادمون نمیره.وقتی 9 ماهه بودی اولین دندونت دراومد .تو همون روزها چهاردست و پا رفتن و یاد گرقتی وقتی 6 ماهه بودی تونستی به تنهایی بشینی.از 7 ماهگی هم دست میزدی و خودت رو به معنای رقصیدن تکون میدادی.و یک روز مونده به جشن تولد یک سالگیت خودت به تنهایی راه رفتی و ما رو خیلی ذوق زده کردی عشقم. عزیزم برای تولد یک سالگیت جای خیلی ها خالی بود چون بلاخره راه دوره و همه ی فامیل نمیتونستن...
نویسنده :
ملیکا
16:5